نقش ِ اول

یادداشت ها و تجربیاتم در زندگی

نقش ِ اول

یادداشت ها و تجربیاتم در زندگی

نقش ِ اول

دیواری پر از نگاه

سه شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۴۸ ب.ظ


*
همیشه نسبت به آدمهایی که به من افزوده اند و آموخته اند، حس فروتنی و تواضع داشتم. این را ازجهت خودشیفتگی نمی گویم چراکه بارها در این وبلاگ گفته ام در برابر آن ها همچون قطره ای بودم در دریا، شاید حس نادانی و ندانستن بهتر باشد. بله بهتر است. 

با این حال یکی از مثبت ترین ویژگی های خودم را این می دانم که در طول زندگی ام با آدمهای زیادی آشنا شدم. و از هرکدامشان نکته ای، سخنی، اقدامی، رفتاری و یا هر چیز دیگری از کوچک تا بزرگ آموخته ام. در این راه بسیاری من را منع می کردند. بیشتر از لحاظ اجتماعی و عرفیِ جامعه، اما من هیچ وقت کاری به زندگی شخصی فرد نداشتم و ندارم و همیشه در برخورد با آدمها به این فکر می کنم که چه چیزی می توانم از او یاد بگیرم. 

همیشه هم تا انجا که ممکن بوده و بلد بودم، قدردان بودم. بیشتر به کلام و یا یک کتاب یا قاب کوچک به یادگار. قابی که خودم ساخته باشم. 

یک زمانی فهمیدم، شاید امروز حتی، که قدردانی با کلام و هدیه های که خودت خلق کرده باشی اگرچه ارزش دارد اما باارزش ترین قدردانی از نوع رشد است. این که بتوانی از آن چیزی که یاد گرفتی پله ای بسازی و بالاتر بروی. البته به ظاهر آسان اما در عمل مشکل است. 

**
چند ماهی می شود رویایم این است: قاب افرادی را که در زندگی ام بر من تاثیر گذاشتند و به من آموختند و یاد دادند را به یک دیوار اتاقم نصب کنم. دیواری پر از نگاهِ افرادی که شخصی که الان هستم را ساخته اند. کسانی که یک تکه از آنها در وجودم نهفته است. 

***
پست امروز محمدرضا شعبانعلی را می خواندم. راستش را بخواهید به قول امین آنقدر افق دید او بلند است که قد نگاه من با او فاصله‌هاااا دارد. («ها» یش را هم می کشم) راستش از همان ابتدا یک ویژگی او مرا شگفت زده کرده بود و آن قدرت و تسلطش در انتخاب واژگان برای بیان افکارش است. این عینک ظریفی که به چشم دارد و با آن جزیی ترین تفاوت ها را می‌بیند. هنوز که هنوز است از خواندن نوشته هایش حیرت زده می شوم. 

دوست دارم آن را یاد بگیرم و تمام تلاشم را می کنم که در این مسیر بمانم. این حرف را در کامنت‌ِ آن پست هم گذاشته ام و اینجا هم می نویسم. برای اینکه متعهد بمانم و این هدف را در لابلای روزمرگی ها گم نکنم. 


پینوشت: راستش این پست را چندبار پاک کردم و نوشتم. آخرین بار هرچه به ذهنم آمد را نوشتم. بدون آنکه بخواهم به ساختارش و انسجام پاراگراف هایش فکر کنم. این پست اصلا در اندازه ای نیست که بخواهد به عنوان تشکر و قدردانی از محمدرضا شعبانعلی عزیز و خیلی از آدم های دیگر که به من یاد دادند باشد، امیدوارم آن تشکر ویژه در باورهایم، اعتقاداتم و رفتارم ظاهر شود. 
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۱۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی